یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

فرشته آسمونی من

اولین برف بازی فرشته کوچولوم...

دیشب حسابی برف اومد ولی تو شب پیش ما نبودی خونه عاطی جون بودی .خلاصه اگه اونجا باشیم برگشتنمون با تو یه داستانی میشه .پریشب هم شام اونجا مهمون بودیم موقع برگشت اینقدر گریه کردیم که دیگه خود بابات دلش سوخت و گذاشت دوشب واسه خودت خوش بگذرونی.وقتی هم که بهت می گن اجازه بگیر شب اینجا بمونی انگار شکنجت می دن بس که مغروری..... عصر هم عاطی جون رفته بود واست لگن و چند تا کتاب در مورد جیش کردن گرفته بود ببینیم می تونیم ازپوشک بگیریمت یا نه؟؟؟ ولی یه بار رو لگن جیش کرده بودی یه بار هم رو فرششون .البته خونه خودمون هم دو بار جیش کردی رو زمین .نمی دونم تو که اینقدر باهوشی و از همه چیز سر در میاری و مثل بلبل حرف می زنی پس چراجیشتو نمیگی. یسنای ...
24 دی 1391

حرفهای آموزنده برای دختر نازنینم

خوشبختي ما در سه جمله است تجربه از ديروز، استفاده از امروز، اميد به فردا ولي ما با سه جمله ديگر زندگي مان را تباه مي کنيم حسرت ديروز، اتلاف امروز، ترس از فردا   عشق مرد از نگاه دکتر شریعتی* مرد ها در چار چوب عشق٬ به وسعت غیر قابل انکاری نا مردند! برای اثبات کمال نا مردی آنان٬ تنها همین بس که در مقابل قلب ساده و فریب خورده ی یک زن ٬ احساس می کنند مردند. تا وقتی که قلب زن عاشق نشده ٬ پست تر از یک ولگرد٬ عاجز تر از یک فقیر و گدا تر از همه ی گدایان سامره. پوزه بر خاک و دست تمنا به پیشش گدایی میکنند اما وقتی که خیالشان از بابت قلب زن راحت شد ٬ به یک باره یادشان می افتد که خدا مردشان آفرید!! و آنگاه کمال مردانگی را در نهایت نا ...
16 دی 1391

انرژی درمانی

دو هفته پیش دوباره مریض شدی و همون یه ذره وزنی که اضافه کردی هم از دست دادی .دیگه منم تصمیم قطعی گرفتم که کلا بی خیال غذا خوردنت بشم .نه اینقدر خودت اذیت بشی نه اعصاب منو داغون کنی فقط همون شیری که می خوری اینقدر مقوی می کنم که همون شیر یه ذره ارزش غذاییش بالا بره. توی شیرت آب قلم و موز و عسل و پودر پدیا شور  می ریزم خدا روشکر این معجونو بی هیچ بهانه ای می خوری ...... حالا من که یه مامان از همه جا وامونده شدم بنا به پیشنهاد خاله بابات به انرژی درمانی رو آوردم .یه خانومس که یه شب در میون واست انرژی می فرسته و تا ٢٤ ساعت بعدش هم نباید حمام بری.یه تغییر خیلی خیلی کوچولو کردی.... حالا نمی دونم به خاطر انرژی یا به خاطر اینکه بهت گیر نم...
16 دی 1391

یه مریضی سخت

دختر ناز و قشنگم مریض شدی بازم و دوباره دل مامانی رو پر از غم و غصه کردی .تو این مدت اگه یه نیم کیلویی وزن زیاد کردی نه تنها همشو از دست دادی بلکه لاغر تر از دیروز هم شدی . هفته پیش بردمت موهاتو کوتاه کردی ناز شدی ولی خیلی کوتاه کرد و شبیه پسرا شدی .با خودم می گم نکنه موهاتو خیس کرد سرما خوردی از یه طرف هم فکر می کنم شاید از مهد کودک گرفته باشی ولی هر طوری که مریض شده باشی هم خودت خیلی اذیت شدی وهم منو داغون کردی. منم که تنها و بی هیچ کمکی دو شب خونه عاطی جون رفتیم باز خدارو شکر که اونا رو دارم که کمکم بکنن تو شرایط سخت وگرنه نمی دونستم چیکار باید می کردم با این اطرافیان مسئولیت پذیر و متوقع !!!!! نمی دونی که چقدر دلگیرم از دست ای...
3 دی 1391
1